۱۳۹۷ فروردین ۱۲, یکشنبه

بیوگرافی غزل شاکری


بیوگرافی غزل شاکری نقش آذر گلدره ای در سریال شهرزاد 




غزل شاکری در ۲۲ اسفند ماه سال ۱۳۵۷ در شهر تهران متولد و اکنون ۵۸ ساله است. او قارغ التحصیل مهندسی طراحی صنعتی می باشد. اولین فعالیت هنری اش را در سال ۱۳۶۶ با فیلم ماهی شروع کرد و در سن ۱۰ سالگی با بازی در فیلم گلنار شناخته شد اما بعد از سال ها وقفه او با بازی در سریال شهرزاد به محبوبیت رسید او در این سریال نقش دختری بنام آذر گل دره ای را بازی می کرد.

غزل شاکری علاوه بر بازیگری, کار خوانندگی و طراحی صحنه هم می کند از فعالیت های موسیقی او می توان به تصنیف حدیث آشنایی اثر حبیب الله بدیعی اشاره کرد. او فرزند فرشته طائر پور تهیه کننده, نویسنده و مجری طرح می باشد.
ازدواج و همسر غزل شاکری

تا به امروز هیچ اطلاعاتی در مورد ازدواج, همسر و فرزندان غزل شاکری منتشر نشده است.

نقش غزل شاکری در سریال شهرزاد

او در سریال شهرزاد نقش دختری بنام آذر گلدره ای را بازی می کند که شوهرش بدست فرهاد دماوندی (مصطفی زمانی) کشته می شود و او با حمایت اشخاصی خاص قصد کشتن فرهاد را دارد برای همین با یک برگه شعر که خودش سروده بود به فرهاد نزدیک می شود اما قصه به نحوی دیگر پیش می رود و فرهاد دلبستگی خاصی به اشعار او پیدا می کند و آذر گلدره ای هم دلبسته و عاشق فرهاد می شود تا جایی که جان فرهاد را نجات می دهد و خودش با گلوله زخمی می شود و فرهاد برای اینکه جان آذر را نجات دهد به سراغ شهرزاد که دکتر است می رود و شهرزاد متوجه وجود دختری بنام آذر در زندگی فرهاد می شود.

در نهایت فرهاد از نیت اولیه آذر گلدره ای با کمک پدرش هاشم دماوندی (مهدی سلطانی) مطلع می شود از طرفی آذر گلدره ای بخاطر انجام عمل قتل باید از کشور خارج شود و فرهاد قبول نمی کند که با او راهی شود البته این نکته را بگوییم که فرهاد دماوندی برای فرار از تنهایی هایش بیشتر به آذر گلدره ای نزدیک شده بود در نهایت آذر گلدره ای در زندان خودکشی می کند.



متن نفش آذر را خواندم و گریه کردم

غزل شاکری : از طرف آقای فتحی برای من پیغامی مبنی بر ساخت فیلمی بنام شهرزاد آمد و بعد در دفتر ساخت سریال شهرزاد درباره نقش آذر صحبت کردیم من متن نقش آذر را خونه بردم و وقتی خواندم گریه کردم و سپس با اشتیاق قبولش کردم.

غزل شاکری در ادامه در مورد واکنش مردم نسبت به نقش آذر گفت : راستش من همان موقع که متن آذر را خواندم میدونستم رقیب شهرزاد شدن کار آسانی نیست برای همین هیچ وقت سعی نکردم جای او را بگیرم بلکه سعی کردم با پر رنگ تر کردن تفاوت ها, جای خودم را پیدا کنم و از کامنت ایی که در فضای مجازی می نوشتند مشخص بود که مردم از ورود نقش آذر به قصه شهرزاد, دل خوشی نداشتند چون واقعا آن ها عشق فرهاد و شهرزاد را دوست داشتند و به هیچ وجه دوست نداشتن این وسط سرو کله زن دیگری پیدا شود آن هم به قول عده ای این دختر دهاتی این وسط چکار می کند؟ حالا عیب نداره زن ساده ای است؟! ای وای این زن که خبر چینه؟! ولی خاک بر سرش کنند این زن بچه هم دارد!

بعضی ها دلشون به رحم اومده بود و بعضی دیگر بد و بیراه نثارم می کردند ولی داستان شهرزاد هر چی جلوتر پیش می رفت مردم دل شان با آذر صاف تر می شد و وقتی شعر عاشقانه را گفت و مرد دیگر اکثریت مردم آذر گلدره ای را دوست داشتند.
شعر های زیبای غزل شاکری در سریال شهرزاد

آذر گلدره ای در شهرزاد شعر های عاشقانه بسیار زیبا در وصف عشقش به فرهاد می خواند که در ادامه این شعرهای زیبا را مشاهده می کنید. 

نگاهم محو چشمانت

بـرایـت شـعـر میخوانم

خودم اینجا، دلم اینجا

حــواســم را نمیـدانم!


دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق

وگــــرنه از تو نیاید که دل شکن باشی!


دلم فریاد می‌خواهد ولی در انزوای خویش

چه بی‌آزار با دیوار نجوا می‌کنم هرشب!


بـاید از امشب غـــــزل پـشت غـــزل وصـفش کــنم

شــــاعرم خــیر ســـرم، باید بفهمد عــــاشــقـــم...


تو لبخندت را بیاور من شعر تازه

دم می کنم می نشینیم و گپ میزنیم...


لکنت می اندازد نگاهت در زبانم دردت به جا

... دردت به جا ... دردت به جانم!!!


نفرین به شعر هایم اگر چشم های تو

اینگونه از شنیدنشان گریه می کند...


تو با قلب ویرانه ی من چه کردی

ببین عشق دیوانه ی من چه کردی

در ابریشم عادت آسوده بودم

تو با بالِ پروانه ی من چه کردی

ننوشیده از جام چشم تو مستم

خمار است میخانه ی من، چه کردی؟

مگر لایق تکیه دادن نبودم

تو با حسرتِ شانه ی من چه کردی؟

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی

سفر کرده با خانه ی من چه کردی؟

جهان من از گریه است خیسِ باران

تو با سَقف کاشانه ی من چه کردی؟


حرفام رو ميشنوی، از لابه لای شعر، اينجوری بهتره...

اين بيت آخره، اما هميشه شعر، پايان قصه نيست!

عکس های جدید اینستاگرام غزل شاکری


حرف آخر غزل شاکری

حرف آخر اینکه اگه توانستم لحظه ای مردم را شاد کنم یا دل شان را بلرزانم یا تأثیری روی حال و احوال شان بزارم بسیار خوشحالم اینکه بتوانی برای بعضی از لحظات زندگی آدم دیگری شوی حس قشنگی است و اگر من با گلنار در آن زمان مردم را شاد کردم و با آذر دل شان را لرزاندم و برای عده ای هم اشک شان را جاری کردم از طرف گلنار ابراز خوشحالی دارم و از طرف آذر با تک تک شان همدردی می کنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر